نکند آینه های قلبت از باران اشک هایم بخار بگیرند...بیدار شو بیدار شو دیوانه شدم ...وقت خوابیدن نیست ..!!

نمیکت های دنیا را بد چیده اند ...!!

آرزو بکن ...گوش های خدا پر از آرزوست ودستهایش پر از معجزه ...آرزو بکن ...شاید کوچکترین معجزه اش بزرگترین آرزوی تو باشد !

قلب مهمانخانه نیست .که آدم ها بیایند دو سه ساعت یا دو سه روز بمانند و بعد بروند !قلب لانه ی گنجشک نیست که در بهار ساخته شود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد !قلب....راستش نمیدانم چیست ..!اما این را میدانم جای آدم های خوب است !

مرا به کعبه چه حاجت !طواف میکنم مادری را که برای لمس دستانش هم وضو باید گرفت.!

زندگی به من آموخت ...همیشه منتظر حمله ی احتمالی کسی باشم که به او محبت فراوان کرده ام !

دلتنگم دلتنگ خودم..که مدتهاست گم کرده ام گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا میرفتیم ...!!

ساده هستم ساده میبینم ساده میپندارم زندگی را نمیدانستم جرم میدانند سادگیراسادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم این شهرم ساده می مانم ...ساده میمیرم ... اما...ترک نمیگویم پاکی این سادگی را ...

آدمی را دیدم با سایه ی خود درد ودل میکرد !چه رنجی میکشد او وقتی هوا ابریست ..!!

سنگین است تکلیف بی تو بودن تو آسوده بخواب !من مشق گریه هایم مانده است ..!!