کسانی که عشقشون رو مثل کانال تلویزیون عوض می کنند..!آخرش باید بشینند برفک تماشا کنند!!

تمام آرزو هایم را لا به لای مو هایت می بافم بی انصاف مو هایت را به باد نده ..!!

باران که ببارد می روم و در باغچه ی انگشتانم نبودنت را می کارم خیلی وقت است توی گلدان چشم هایم ندیدنت ریشه دوانده می خواهم نبودنت را پیوند بزنم به ندیدنت عجب درخت تنومندی خواهد شد!میو ه هایش را اما فقط تو گاز بزن طعم شکستنم را تو دوست تر میداشتی ..!

درد هایت ... شش دانگ به نام من به جان خریدمشان !!!

می بویم گیسوانت را تا فرشته ها حسودی کنند شانه میزنم موهایت را تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا شعر میگویم برای تو تا کلمات کیف کنند مست شوند بمیرند ..!!

پا برهنه تا کجا دویده ای ؟که ای همه گل شکفته است ..!!

سر سوزنی اگر مرا میخواست... زمین و زمان را به هم میدوختم...!!

بهار چشم های تو بود پلک میزدی شکوفه میریخت حالا انگار روی زمستان گیر کرده است سوزن فصل ها ..!!

قبول کن بانو !چشمانت شور است !هرچه بیشتر میبینمت تشنه تر میشوم !!

گیسوان تو شبیه است به شب امانه ...شب که اینقدر نباید به درازا بکشد ...!!

نکند آینه های قلبت از باران اشک هایم بخار بگیرند...بیدار شو بیدار شو دیوانه شدم ...وقت خوابیدن نیست ..!!

نمیکت های دنیا را بد چیده اند ...!!

آرزو بکن ...گوش های خدا پر از آرزوست ودستهایش پر از معجزه ...آرزو بکن ...شاید کوچکترین معجزه اش بزرگترین آرزوی تو باشد !

قلب مهمانخانه نیست .که آدم ها بیایند دو سه ساعت یا دو سه روز بمانند و بعد بروند !قلب لانه ی گنجشک نیست که در بهار ساخته شود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد !قلب....راستش نمیدانم چیست ..!اما این را میدانم جای آدم های خوب است !

مرا به کعبه چه حاجت !طواف میکنم مادری را که برای لمس دستانش هم وضو باید گرفت.!

زندگی به من آموخت ...همیشه منتظر حمله ی احتمالی کسی باشم که به او محبت فراوان کرده ام !

دلتنگم دلتنگ خودم..که مدتهاست گم کرده ام گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا میرفتیم ...!!

ساده هستم ساده میبینم ساده میپندارم زندگی را نمیدانستم جرم میدانند سادگیراسادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم این شهرم ساده می مانم ...ساده میمیرم ... اما...ترک نمیگویم پاکی این سادگی را ...

آدمی را دیدم با سایه ی خود درد ودل میکرد !چه رنجی میکشد او وقتی هوا ابریست ..!!

سنگین است تکلیف بی تو بودن تو آسوده بخواب !من مشق گریه هایم مانده است ..!!

گاه میتوان زندگی را در آغوش گرفت .... فقط کافیست... تمام زندگیت ...یک نفر باشد !

عادت به مسواک زدن دندان ها را سفید میکند وتکرار هر شب خاطرات مو ها را ...!!

قد بلندم اما نه آنقدر که بتوانم ابرها  را کنار بزنم واز کار خدا سر در بیاورم ..!!

خدایا شبیه بادکنکی شده ام که از بغض های که به اجبار فرو داده ام ..التماست میکنم ..فقط یک سوزن ..تکه  تکه شدنم با خودم ...!!

معلمان میگفتند زیر کلماتی که نمی دانید خط بکشید...حالا بعد از این همه سال ...این همه عمر...به زیر همه دنیا خط میکشم ...!!

لبخند بزن ...بدون انتظار پاسخی از دنیا ...بدان روزی دنیا انقدر شرمنده میشود که به جای پاسخ لبخندت ...با تمام سازهایت میرقصد...!!

خدایا ممنون که من را در حد ایوب میبینی ولی تمامش کن دیگربریده ام ..!!

اگر روزی داستانم را برای کسی نقل کردی بگو بی کس بود ولی کسی رو بی کس نکرد .تنها بود اما کسی رو تنها نذاشت .کوه غم بود ولی کسی رو غمگین نکرد وشاید بد بود ولی واسه کسی بد نخوااست !!

دنیا ارزش پا کوبیدن به شکمت را نداشت .ببخش ماااادر !!

او هم آدم است ...اگر دوستت دارم هایت را نشنیده گرفت غصه نخور اگر رفت گریه نکن یک روز چشم های یک نفرعاشقش میکند یک روز کم محلی را میفهمد یک روز شکستن را درک میکند آن روز میفهمد که آه هایی که کشیدی از ته قلبت بوده ...!!

دنیا ...سوت پایان را بزن ...صداقت من حریف دروغ های این زمانه نمیشود ...!!

این روز ها که یک رنگ باشی چشمشان را میزنی ...خسته میشوند از رنگ تکراریت ..این روزها دوره ی رنگین کمان هاست ..!!

بیهوده ورق میخورند تقویم های جهان ,روزهای من همه یک روزند ...شنبه های که فقط پیشوندشان عوض میشود..!!

داروخانه ها هم می دانند که زخم هایمان زیاد است که ...بقیه پولمان را چسب زخم میدهند...!!

این روزها ...نمازم را شکسته میخوانم ...چهار فرسخ دور افتاده ام از چشمانت ...!!

از ما گذشت !!اما ....اگر در سرت هوای خدافظی داشتی از همان ابتدا سلامی نکن ..لطفا.!

روی قبرم بنویسید ....موریانه ها زهرمارتان باد !این تن که می خورید پر از حسرت های شیرین بود ...!!

صبر کن سهراب..!گفته بودی قایقی خواهم ساخت .دور خواهم شد ازاین خاک غریب ..!   قایقت جا داری؟آخه منم از همه ی اهل زمین دلگیرم..!!

بهانه هایت برای رفتن چه بچه گانه بود !چه بیقرار بودی زود تر بروی از دلی که روزی بی اجازه وارد آن شده بودی ...من سوگوار نبودنت نیستم !شرمسار از این همه تحمل تو به خاطر بودنم هستم !!                                                                                                             

دلتنگی یعنی اذان مغرب به افق چشم های کسی ...!!